دیدین  تاحالا یه وقتایی بغض توگلوتون جمع میشه ومیخواید باکسی که دیگه دستش به دنیا بند نیس حرف بزنیدوامروز صبح منم اینجوری شدم ؛ دلم میخوادگریه کنم وواسش بگم چقدرزود رفتی و قدربودنت رو ندونستیم.کسی که  دل من واسش تنگ شده وگرفته آقای رحیمیه.آقایی که وقتی جمعه ها بصرف ناهارراس ساعت دوازده میومدخونمون [قبل اینکه بیاد]به مامانم میگفت اگه میشه برنجتون روکمی نرم تر درس کنین تامن پیرمرد بتونم بخورم وماهمیشه ازاین کارا میکردیم واسش چون میدونستیم که این عشق ازاون عشق دوماست که قبلا گفته بودم دل های ماخاکی هارو به خدایی که داریم وصل میکنه .خلاصه یامیگفت اگه برنج درس میکنین توش یکم آش رشته سرخ شده هم بریزید و همیشه از آشهای دوغی که مامان درس میکرد و مامانم هم که میدونست طبع غذایی این بزرگوار چجوریه روش قیمه هم می ریخت و جمعه هامون بهترین روز هایی بودکه درطول این سالها وهفته ها داشتیم. درست بود که ایشون پا ی رفتن نداشتن ولی خوب باهمین کارش من خیلی خندم میگرفت... یعنی چی؟!یعنی وقتی میومد بابام باید ازماشین بغلش میکرد تاجایی که میرسید به درب ورودی خونه ومیذاشتش روی ویلچرش و من میگفتم مگه آقای رحیمی بچست که بغلش میکنی بابا؟!

کلی باهم میگفتیم ومیخندیدیم به بابام میگفت:حیف میشه زندگیت اگه یه پسر نداشته باشی که راه توروادامه بده ولی ایشون قصد بدی نسبت به این حرف نداشتن وخیلی میخواستن که داداش منوببینن که چندروز بعد بدنیا اومدن داداشم ایشون فوت کردن ومارودرغم واندوه رفتنشون گذاشتن. قبل ازاینکه به رحمت خدابرن مامانم میگفت حتماداداشم رو بایدببریم جای ایشون وفرداش که میخواستیم بریم ایشون مارو به امان خدا گذاشتن ودارفانی رو ودا گفتن.

چون خیلی خوب بودن ایشون رو در حرم مطهر رضوی دفن کردن .[مکان:حرم مطهررضوی - ازطرف چهارراه شهدا-صحن آزادی- بلوک:467]

یادش بخیراون اولاکه نمتونستیم بلوک قبرشون رو پیداکنیم..

من میگفتم آقای رحیمی کجایی؟؟؟دستت رو بالاکن ومامان باخنده ای که بدتراز 10تاگریه بود میگفت الانه که اقای رحیمی بگه فائزه خانون شماهم سربه سر مامیذاری؟!

لطفن ازهمه ی اموات و رفتگان یادکنید . خواهشمندم قبل از فاتحه خواندن نیتتان رابکنید وبگویی این فاتحه رابرای اموات از اول خلقت تاآخرخلقت میخوانم وبه آنها هدیه میدهم.

ایشون کتابی باارزشمند نوشتن که براتون درلینکهای زیر خواهم گذاشت والبته ناگفته نماند ایشون اهل روستای خسرویه هستند.

«رحیمی» ازخداخواهدهمیشه                                       دراین دنیابقای خسرویه

زندگی نامه ایشون

کتاب