مجنون معطرته باغچه

 

مجنونِ معطرِتهِ باغچه

به نام خدای تک بوته خیار معطر

قدوم صبح برهمگان،آشکار می گردد .خورشید در دل آسمان ظهور می کند و روشنایی نه چندان یک دستی،درپنجره های زندگی شهرنشینی حکم فرما می شود.خورشید به افکارش ، عشق می ورزد. افکارخورشید ازآسمان دلش، به چاردیواری خانه شهرنشین ها سرایت می کند.تحریر عشق او را می توان در خط وخال سبزینه رنگ درختان خوش نگار، به تماشا نشست.

گل های کاسه شکن باغچه کوچکمان در نخستین دیدار شان با خورشیدعاشق،هم نوا باگنجشک های بازیگوش ایوان نقلی خانه، چکامه صبحگاهی را به تصنیف در می آورند.چه دلپذیراست صدای ملایم آب،درحوض فیروزه فام حیاط، همراه نسیمی که در سپیده دم دمیده می شود!سرود بوسه ماهی های حوض، درمیانه ی حیاط،عشق را به رقص در می آورد.

پشت گل های خرم ... یک بوته خیار در جان خاک ، ریشه دوانده است.او مجنون است . در وجودمجنون ها، عشق دماغ پروری میکند!

خوش بحال بوته خیار مسرور باغچه مان در این دمدمه صبح!

مجنون که باشی ، زندگی درنگاه تو معنی می شود!

#فائزه-حسین زاده